مِثل جشنی که در آن تنبک و تنبور نبود شهرم از بی نفسی اهل شر و شور نبود تیرگی‌چیره شداز یورش تاریکی محض در پسِ پنجره ای روزنی از نور نبود بسکه در کوری شب طبل عزا را زده اند فرصت زمزمه در گوشه ی ماهور نبود قاضی و شیخ ریا در پیِ اعدام منند ورنه در کوچه ی ما اینهمه مامور نبود عمری از روی توهّم دهَدم زاهد شهر وعده ی باغ بهشتی که درآن حور نبود به همان‌خون‌ سیاوش که‌چکید ازتن گل محفل لاله رخان شیونِ بر گور نبود می زدم نت به نت از خاطر بانو عسلم غم ِ بنهفته اگر در نبود ,تنبور نبود ,مِثل جشنی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تعمیرات کولرگازی اسپلیت در شیراز با درس هاپ تکلیفاتو به اسونی و با سرعت حل کن وبلاگ ساختمان دبيرستان استعدادهاي درخشان شهيد بهشتي كوهدشت خوشمزه ترین مزه ها ilioili سایت خبری ورزشی سیما اسپرت بلوک سبک پوکه ای,بلوک ماده سنگین,بلوک پوکه ای مادرشوهر امروزی دانلود اسکریپت